!لعنتی

این تتو چیـه؟

".خوشبخت کسیـه که درد بیشتری کشیده"

.حالا این شعر رو امتحان کن

.مغزت رو می‌ترکونه

 

این دیگه اینجا چیکار می‌کنه؟

...باید اونو در اعماق جایی که

،سفرت از اونجا شروع شده
.دفنش کنی

.بیا برگردیم اونجا و همه چی رو تموم کنیم

 

!سلام جنده‌ها

 

.این کار جواب نداد

باید از خنجر "کانداریان" استفاده کنی

.تا کتاب رو مخدوش کنی

 

!"پابلو"

 

!اصلا نمی‌دونی داری چیکار می‌کنی

!کمک

!یکاری بکن

.البته که می‌دونم دارم چیکار می‌کنم

.من این کتاب رو نوشتم

.کمکشون کن

 

تو نوشتی؟

!زود باش

.پابلو" آروم باش"

منظورت کُلشـه؟ -
...درش میاریم -

،آره، و حالا که اونو بهم برگردوندی

تمام چیزهایی که اینجا هستن
.توی دنیا آزاد می‌شن

خب، ما که مثل تو
.جنده و دغلباز نیستیم

خواهش می‌کنم کمک کنید
.از رو صورتم برش دارم

 

!عزیزم، دلم برات تنگ شده بود

.عجب، پس خوب موقعی ولت کردم

 

!لبات رو غنچه کن و منو ببوس

!تو خواب ببینی

 

!اوه، اوه، لعنتی

 

!اوه لعنتی

 

.کلی"، خواهش می‌کنم کمکم کن"

!از صورتم برش دار

 

،برو عقب

!اون مال منه

 

!نه

 

!"کلی"! "کلی"

!زود باش

 

!می‌خوام روحت رو ببلعم

 

،آماندا"، هر موقع درمورد ما فکر می‌کنی"

!ممکنه بخوای این بخشش رو فراموش کنی

 

پابلو"؟"

 

پابلو"؟"

 

!لعنتی

 

.تقدیــم می‌کنــد IMDB-DL تیــــم ترجمـــه‌ی
.:. WwW.iMovie-DL.Com .:.

.:. ترجمـــــه و زیـــرنـــویـس .:.
© Elka © فرشــــاد © Rain Angel © پری ســــا

 

.خیلی خب

،اون زن کتاب منو گرفته
.و "پابلو"ی منم پیششه

.باید نجاتش بدم

دیگه نمی‌خوام کسایی که
.برام مهمن رو از دست بدم

شامل منم میشه دیگه؟

.البته

.و همینطور من

.آره

،آره حتما، فقط می‌دونی
.نزدیک "کلی" بمون

 

چه اتفاقی اون پایین داره می‌افته؟

.نمی‌دونم

...اون یارو توی کتاب‌فروشی گفت

.کتاب مردگان" توسط "ارتش تاریکی" نوشته شده"

.پس این چیزیـه که باهاش طرفیـم

ارتش تاریکی"؟"

.چه اسم مستعار خشنی

.آره، خب، حداقل اونا صادقن

.می‌دونیم که اون نمی‌خواد اینجا خیـریـه راه بندازه

،می‌خواد اون کتاب رو برداره
.و خدا می‌دونه چی رو می‌خواد احضار کنه

چی؟ مثلا چیزهای پلید؟

،آره، موجودات پلید، شیطان

.موجوداتی که غیرعادی و ترسناکن

،خیلی خب
.می‌خوام برم اون پایین

،کلی"، دختـره"

،اینجا می‌مونید، دم این در نگهبانی میدین

.حواستون باشه که باز بمونه

،قبلا اون پایین گیـر کردم

.و این دقیقا شبیهِ جشن "ماردی‌گرس" نیست
(جشن توبه‌ی کاتولیک‌ها)

.نه، من باهات میام

.نه، نمیای
.فکر خوبی نیست

.نه، اینکه تنها بری فکر خوبی نیست

.دست بردار

.اونم می‌تونه باهامون بیاد

.اون "پابلو"ی منـم هست اون پایین

 

..."اش"

 

می‌خوام تو صورت اون جنده‌ی بی‌قواره
.شلیک کنـم

 

.باشه، بیا تمومش کنیم

 

.اوه، شاید یه موش بود

کی می‌دونه؟

 

!"اش"

 

چی شد؟

چی چی شد؟

...اوه، سلام

..."لیلی"، "لیلیت"

آنا می"...؟"

."لوسی" -
.آهان -

.اصلا یادم نبود

!زود باش

می‌خوای برام شعر بخونی یا نه؟

 

منظورت اینه؟

.گفتی شعر می‌خونی

.خواهش می‌کنم

.آره، نمی‌دونم

فکر کنم برات خوندم، نه؟

...نه -
نه؟ -

.اگه خونده باشی یادم میاد

.یه لحظه صبر کن

فکر می‌کنی همه‌ی اینا رویاست یعنی؟

چی؟

،خوندن از روی کتاب
،اینکه همه تسخیر می‌شن

،بیرون آوردن اره برقی
،تفنگ شکاری

...سر مردم رو از تنشون جدا کردن

.هیچی در موردشون نمی‌دونم

.این اصلا باحال نیست

،آره، مزخرف نمی‌گم
.عروسک

.من سرهاشون رو از بدنشون جدا می‌کردم

...پس یعنی

نمی‌خوای از روی کتاب برام بخونی؟

.اوه، معلومه نه

.پس نخون

!ای مادرجنــده

 

.چه حرف‌های رکیکی

.تو همیشه از کلمات خوب استفاده می‌کنی

.جوری رفتار نکن انگار منو می‌شناسی

.اوه، اما می‌شناسم

،میدونی خیلی وقت‌ پیش
.یه روز توی کتابم ظاهر شدی

 

."هفـه"

.برای تو اون "هفـه"ست

و می‌دونستم، تو همونی هستی

که سرنوشتش اینه که
.در مقابل من وایسـه

 

.اما آخر داستانت هنوز نوشته نشده

...حالا "اش"، واقعا فکر کردی من می‌خوام

تو و دوستای کوچولوت بمیـرن؟

آره؟

.نه

...من فقط می‌خواستم همه چیز

،برگرده به حالتی که بوده

"به زمانی که "ارتش تاریکی
.به تمام نیروهای پلید زمین حکومت می‌کردن

...آره، خب، منم می‌خوام "مری آن" رو

...که اهل جزیره‌ی "گیلیان"ـه، بگیرم بگـام
(اشاره به یک سریال در سال 1964)

.اما قرار نیست این اتفاق بیفته

،دنیا توی آشفتگیـه

.و منم نظم و ترتیب می‌خوام

تا نیروهای تاریکی رو تحت تحکیمِ
.یه فرمانروا دربیارم

.خودم

اوه، حالا شدی آدم خوب؟

چیـه، می‌خوای تمام موجودات پلید رو
..."مثل یه "پدرخوانده

کنترل کنی؟

.دقیـقا

.آره، خب، من از اون فیلم متنفر بودم

،طولانی و خسته‌کننده
.بدون اینکه صحنه داشته باشه

من از اونام که فیلمِ
.آرزوی مرگ" رو دوست داره"

.تو تنها مانع سر راه منی

خب، قیمتت چنده؟

واقعا چی می‌خوای؟

من چی‌ می‌خوام؟

.می‌خوام تموم بشه

...می‌خوام چهل سال باقی‌مونده از عمرم رو

.ده سال

می‌خوام ده سال آخر زندگیم
.ارزش زندگی کردن رو داشته باشه

می‌خوام شام هر شبم
.500گرم استیک باشه

.که یکم کره کنارش باشه

،یه تلویزیون می‌خوام
.که تمام کانال‌های پولی رو داشته باشه

."و "جکسون‌ویـل

 

.بگیـرش

.می‌تونم همه‌ش رو بهت بدم

.اوه، باشه
.نه، نه، نه

فقط سعی داری منو فریب بدی

.با اون چشم‌هات که آنتن میـده

.من بهش می‌گم مزخرفات

.باید بهش بگی آتش‌بس

،اسلحه‌هات رو بذار زمین

.و برگرد به زندگیت

،دارم بهت پیشنهاد میدم

.همون دکمه‌ی برگشتی که می‌خواستی

.بگیرش

آتش‌بس؟

.می‌تونم قبولش کنم

 

...یا

.می‌تونم الان بکشمت

 

.اوه، اوه، لعنتی

 

.کلی"! بازش کن"

 

.کمک کن بِکِشمش

 

!لعنتی

 

.خدا لعنتش کنه

 

.شاید بهتر بود معامله رو قبول می‌کردم

 

."نگران نباش "پدرو
!دارم میام دنبالت

.پابلو"، منظورم "پابلو" بود"

.خدایا، حتماً سرم به جایی خورده

 

!لعنتی

.قرار نیست باز شه

.نه اگه من یه فکری درموردش داشته باشم

.از سر راه برو کنار

 

!لعنتی

!لعنتی -
این خون همون پیرمـرده؟ -

!نه، کلبه‌ست که با ما شوخیش گرفته

 

...خیلی وقته گذشته

از زمانی که شروع کردم
،باقی‌مونده‌های "کاندار" رو پیدا کنم

.با یه گروهی از همکارهام

...حالا من و زنـم

باید از اینجا بریم بیرون، "کلی"، باشه؟

.باید بریم. همین الان

!از اینجا متنفرم

!خب پس بیا بریم

کسخل شدی؟

.اونا دوستای منن که اونجا گیر کردن

آره اما مجبور نیستیم بمونیم، خب؟

!اصلا نمی‌خواستم بیام اینجا

!اصلا نمی‌خواستم بیام پیاده‌روی

از پیاده‌روی متنفرم، و حالا
!قراره اینجا بمیـریم

می‌فهمی، نه؟

راه و رسم بسیاری از سومری‌های باستان
،برای تدفیـن

...و مراسم عزا

 

اوه، خدای من... چی؟

 

!اوه خدای من

 

!خودت رو جمع کن، زن

هی، می‌دونستی که همیشه
.می‌خواستم این کارو بکنم

وقت حرف حساب زدنه، باشه؟

.آره

،اگه اینجا بمونی پیش من
،می‌تونیم به "اش" و "پابلو" کمک کنیم

.و شاید شانس دیدن فردا رو داشته باشیم

،اگه الان بریم بیرون
...دیگه اصلا فردایی وجود نداره

اما می‌دونی چیه؟

.جسدت خیلی خوشگل میشه

مثل احمق‌ها باهام رفتار نکن، خب؟

دارم درس می‌خونم تا کمک دندان‌پزشک
...بشم

...و نیازی ندارم

 

!کمک -
!"هدر" -

!یکی کمک کنـه

!"کلی"
!"کلی"

!کلی"، کمک"
!"کلی"

 

!"هدر"

 

!کلی"، کمکم کن"

!"کلی"

 

!کمکم کن

 

!اش"، یکی کمک کنه"

!"کلی"

!کمکم کنید، خواهش می‌کنم

.خواهش می‌کنم، نه

!نمی‌تونم این کار رو بکنم -
.باید انجام بدی -

.تو الان "ناکرونامیکان" بزرگ هستی

 

.خواهش می‌کنم

.خواهش می‌کنم همین الان منو بکش

...به محض اینکه

.بچه‌هام آزاد بشن، می‌میری

 

چه غلطی داری می‌کنی "روبی"؟

 

.آره

.آره

!خدا لعنتت کنـه

!به خاطر همین هیچوقت بچه نداشتم

 

این دیگه چه کوفتی بود؟

 

!"هدر"

 

!کمکم کن
!داره بهم حمله می‌کنـه

!هدر"، باید بری سمت اون در"

!همین الان

!نه! من اینجا می‌میرم

!نه، نمی‌میری
بهم گوش کن، باشه؟

...دووم میاری و بهترین

کمک دندون‌پزشکی میشی که تو تاریخ
...انگلیس" وجود داشته"

!یا هر جایی که اهلش هستی

 

!لعنتی

!"هدر"

 

!هدر"؟"

 

!"هدر"

 

!اش" شکست خورد"

!دنیا الان متعلق به ماست

...بشریت محکوم به نابودی و مرگ شده

..."دقیقا مثل دوست پسرت "پابلو

 

!اون دوست پسر من نیست

 

!الان فقط من و تو هستیم

 

.اش"، بیا این کار رو انجام بدیم"

 

.من "روبی" هستم، از ارتش تاریکی هستم

.من "ناکرونامیکان" رو نوشتم

!واقعا؟ خب به تخمم

...خیلی خیلی بدتر از من

...گند زدی تو همه چیز خانمی

!پس تو و جد و آبادت رو گاییدم

حدس بزن چی شده، حالا دیگه قدرت
!دست منـه

 

!بچه‌ی حال بهم زن

 

!خیلی خب ببین، تا 3 می‌شمرم

بهتره که تا اونموقع بری، فهمیدی؟

هان؟

...یک

 

...دو

!این یه شاتگانـه بچه

 

...آخرین فرصت

 

.سه

 

!ولم کن

 

!ولم کن تخم سگ

 

!اوه

 

!حالا گیرت انداختم

 

!یکی باید اون دهن کثیفت رو ببنده بچه

 

.و اون یه نفر منم

 

!الان می‌خوای چیکار کنی، هـه

 

...شعله افکن خانگی

!پابلو" افتخار می‌کنـه"

 

!آره! ایول

چه حسی داره؟

 

!خیلی خب بچه‌ها، تولد تمومـه

 

.خب، آسون بود

خیلی خب، نمایش رو با قطع کردن گردنت
!تموم می‌کنیم

 

!ایول! آره

!بسوز عزیزم

 

!خیلی خب! خیلی خب

 

پابلو"، چه غلطی داری می‌کنی؟"

!منم

..."اش"

!انتخاب دیگه‌ای ندارم

 

."تو دیگه مُردی، "اش

!نکن "پابلو"، نمی‌خوام باهات دعوا کنم

!نمی‌خوام کس دیگه‌ای رو از دست بدم

اش"؟"

..."اش"

...اش"، من"

 

.اش"، هنوزم می‌خوام بکُشمت"

 

اش"؟"

 

پابلو"؟"

 

!پابلو"، این کار رو نکن! نکن"

!نمی‌خوام بهت آسیبی بزنم

!همه چی تموم شد

 

!انجام بده! گردنم رو بزن

!نه

!اره رو ول کن

!منو بکُش، خواهش می‌کنم

 

!منو بکُش -
!نه -

!منو بکُش

 

!یادت رفت بهم بگی باکش رو پر کنم

!پابلو"، احمق خوشگل"

 

.حالا نوبت تو هستش

 

!تو اون یکی دنیا، خوندن رو یاد بگیر

!بس کن

 

لعنتی چطور ممکنه؟

اون اسباب بازی‌های احمقانـه و دنیویت
.هیچ اثری روی من ندارن

اما قبل از اینکه بکُشمت واسه کتابم جلد
!جدیدی می‌خوام

چی چی؟

!نه، نه، نه، من نه

!نه

!صورتم نه

!صورتم نه

!صبر کن، صبر کن، صبر کن

فقط می‌خوام بدونم که، وزن کم کردی؟

 

!"پابلو"

 

...خب، فکر کنم این به عنوان یکی از

اسباب بازی‌های احمقانه و دنیویم
.حساب نمیشه

 

!"وای، خیلی از این کار لذت می‌برم "روبی

.آخه خیلی ازت بدم میاد

!اون کتاب لعنتی رو از روی صورت رفیقم بردار

!بس کن

وگرنه چی؟

منو می‌کشی؟

!اگه بکُشی هردوشون می‌میرن -
!"پابلو" -

!اش"! "اش"! کمک"

!دارم می‌کُشمش

...و بعد از اینکه کتاب کُشتـتش

!پابلو" رو هم می‌کُشـه"

!هیچ کاری نمی‌تونی در موردش انجام بدی

.به غیر از کُشتن تو

یا...می‌تونی چیزی که در موردش حرف زدیم
.رو قبول کنی

 

."در موردش فکر کن "اش

.پیر، فرسوده و ضعیف شدی

!نمی‌تونی واسه همیشه بجنگی

.سلاحت رو بنداز و برگرد به زندگیت

.عمیقا می‌دونی که هر دو یه چیز رو می‌خوایم

.نه، مطمئنم که نمی‌خوام بشریت رو نابود کنم

.نمی‌خوام چیزی رو نابود کنم

.می‌خوام بشریت شکوفا بشـه

!بدون خوبی شیطانی وجود نداره

...فقط می‌خوام شیطان رو کنترل کنم

.دقیقا مثل تو

تفاوت اینـه که تو هیچوقت واسه چنین
.چیزی ثبت نام نکردی

...اش"، کل زندگیت به تراژدی"

.ناامیدی و کمبودی حزن انگیز تبدیل شده

.فهمیدم چی میگی

 

.فقط اینو قبول کن

.همیشه اینو می‌خواستی

.نه

.دیگه فقط زندگی من مطرح نیست

!می‌خوام زندگی اونا هم برگرده

.اونا با من میان

.می‌تونم این کار رو انجام بدم

.ثابت کن

 

!خیلی خب، وسط راهیم

.پابلو" هم برگرده" -
معامله برقراره؟ -

!اش"، نه"

...چیزی که وارد دنیا کردم...اون

.وحشتناکـه

!تو، تو، تو نمی‌تونی چنین کاری رو بکنی

...هی، واسه تو این کار رو انجام میدم رفیق

.پس اگه یه تشکری کنی بد نمیشه‌ها

...ببین، این می‌خواد همه‌ی شیاطین رو

.جمع کنه و براشون مثل پدرخوانده باشـه

.می‌خواد دنیا رو به جای بهتری تبدیل کنه

.این استدلال به نظر اشتباه میاد

.ببین، باید تو این مورد بهم اعتماد کنید

.بذارید اون نگهبان باشه

.واسه هممون اینطوری بهتره

..."خیلی خب، زندگی عادی در "جکسون ویل

...هر سه نفرمون

.و 10 هزار دلار نقد

.من که بانک نیستم

 

پول بنزین چی؟ داری؟

.آره، پول بنزین رو دارم

هان؟

هان؟

...آره

چیـه؟

...خیلی خب

.اما اینو واسه ضمانت نگه می‌دارم

 

.آتش بس

!"نه، "اش

...اصلا نمی‌دونی

!اون بیرون چی هستش

 

!نه

 

.یه ماهیگیری خوب

!چنین چیزی اون بیرونـه

 

.باورم نمیشه این کار رو کردی

.من باورم میشه

...بعد از یه عمر بد بیاری

...بالاخره یه پایان توپول گیرم اومده

و تخمش رو داشتم که چنین چیزی رو
.بدست آوردم عزیزم

 

.اینطوری هم میشه بهش نگاه کرد

...البته اینطوری هم میشه به قضیه نگاه کرد که

.اون شیطان دنیا رو تصرف می‌کنـه

دنیا رو اخیرا دیدی؟

.پس زیاد فرقی نمی‌کنـه

از طرفی "روبی" گفت که همه چیز رو
.کنترل می‌کنـه

.پس مشکلی نداریم

...فقط می‌خوریم، می‌خوابیم

.و بهترین زندگی رو می‌کنیم

.این یه گزارش اضطراری هستش

.صبر کن، صبر کن، صبر کن، صداش رو زیاد کن

تمام ساکنین منطقه‌ی "آنتریم" باید
.داخل خونـه بمونن

.تکرار می‌کنم، داخل خونه بمونید

گودال‌های عظیمی در سرتاسر شهر
...داره به وجود میاد

.خودتون می‌دونید خبرها چطوری هستن دیگه

.همیشه افسرده کننده

 

هی! کی گرسنه هستش؟

،وقتشه که بین راه همبرگر بزنیم
!به حساب شما

!جکسون ویل"، ما داریم میایم"

 

!آره

 

.:. ترجمـــــه و زیـــرنـــویـس .:.
© Elka © فرشــــاد © Rain Angel © پری ســــا

«پایان فصل اول»
«.امیدواریم که لذت برده باشید»